معرفی مدیریت هنرستان

غلامرضا شیرازی امین

موسس و مدیر هنرستان

مردی که مدرسه را خانه می‌داند و هنرجویان را فرزندانش

غلامرضا شیرازی امین، متولد ۱۳۳۶، از نسل معلمانی‌ست که آموزش را نه شغل، بلکه بخشی از هویت و زندگی خود می‌دانند.
او از سال ۱۳۵۱، به‌عنوان هنرجو در هنرستان شهدای تهران قدم به دنیای آموزش فنی نهاد؛ همان مدرسه‌ای که بعدها، سال‌ها مدیریت آن را با عشق برعهده گرفت.

در سال ۱۳۵۵، به آموزش و پرورش پیوست. دو سال به‌عنوان معلم دروس فنی رشته برق فعالیت کرد و سپس یک سال نیز به‌عنوان معاون هنرستان شهدا خدمت رساند. این مسیر پربرکت، سرانجام به بیش از سه دهه مدیریت او در همین هنرستان ختم شد؛ مدیریتی همراه با نظم، تعهد و پدری مهربانانه برای نسل‌های متوالی هنرجویان.

در تهران، به‌ویژه در حوزه‌ی آموزش فنی و حرفه‌ای، نام او با احترام شناخته می‌شود. نوجوانان بسیاری زیر سایه راهنمایی، انضباط و مهر او بالیدند و راه زندگی را آموختند.

اما حضور او فقط در ساعات رسمی مدرسه خلاصه نمی‌شد.
در همان سال‌های مدیریت در هنرستان شهدا، با دغدغه‌ همیشگی‌اش برای تربیت بهتر نوجوانان، آموزشگاه پیام شهدا را در شیفت بعدازظهر راه‌اندازی کرد؛ جایی برای آموزش‌های تکمیلی، مهارت‌آموزی و فرصت‌سازی بیشتر برای جوانانی که می‌خواستند گامی فراتر بردارند. این آموزشگاه با مدیریت مسئولانه‌ی خودش و به‌عنوان دارنده امتیاز آن، به یکی از نهادهای تأثیرگذار در منطقه تبدیل شد.

در سال‌های دشوار دهه ۶۰ و دوران دفاع مقدس، مدرسه‌اش فقط یک محل آموزشی نبود. بیش از ۵۰ نفر از هنرجویانش به درجه رفیع شهادت نائل شدند. هنوز هم، با یاد آن فرزندان شهید، آرام می‌گیرد و می‌گوید:

«وقتی کار سخت می‌شه، به اون شهدا متوسل می‌شم. بهم قوت قلب می‌دن.»

او فقط یک مدیر نیست؛ پناهی‌ست پدرانه برای هنرجویانی که در مسیر پرچالش نوجوانی به همراهی نیاز دارند.

روزهای کاری‌اش شبیه مدیران معمولی نیست.
صبح‌ها پیش از همه وارد مدرسه می‌شود، در حیاط قدم می‌زند، حال و هوای فضا را حس می‌کند، به کلاس‌ها سر می‌زند، با معلم‌ها گفت‌وگو می‌کند و از نظم، نظافت و آرامش محیط، چشم برنمی‌دارد.
همیشه می‌گوید:

مدرسه مثل خونه‌ست؛ باید به دل بچسبه.

صدای هنرجویان را می‌شنود، دل‌نگرانی‌هایشان را جدی می‌گیرد و اگر نیاز باشد، پای صحبتشان می‌نشیند.
برای او، ارتباط با خانواده‌ها هم محدود به ساعات اداری نیست. حتی در زمان‌های غیردرسی، اگر اولیایی نیاز به صحبت و راهنمایی داشته باشند، با آرامش و حوصله پاسخ‌گوست.

و با آن‌که سال‌ها بعد به افتخار بازنشستگی نائل شد، این پایان راه نبود.
با همان عشق و دغدغه‌ی همیشگی، هنرستان فرهنگ جوان را تأسیس کرد؛ مدرسه‌ای تازه با ریشه‌هایی عمیق، که نه‌تنها با دانش، که با دل و تجربه ساخته شده بود.
اینجا نیز همچنان دانش‌آموز، فقط یک شماره پرونده نیست — او عضوی از خانواده‌ای‌ست که دیده می‌شود، شنیده می‌شود و باور می‌شود.

در کارنامه‌ی کاری او، تجربه تدریس در دانشگاه‌های معتبر کشور نیز به چشم می‌خورد؛ تجربه‌ای که هم‌راستا با رسالت همیشگی‌اش در آموزش و پرورش نسل آینده بوده است.

برای بسیاری از هنرجویان، او فقط یک مدیر نیست، بلکه کسی‌ست که در لحظاتی که همه شک دارند، به آن‌ها ایمان دارد.
شاید همین است راز ماندگاری‌اش:

با دل می‌سازد، با صبر می‌ماند، و با عشق ادامه می‌دهد.